سرمایه گذاری خطرپذیر یا Venture Capital(به اختصار VC) به نوعی از سرمایه گذاری گفته می شود که بر شرکتهای کوچک، نوپا و در حال رشد تمرکز دارد.
برای تشکیل VC ممکن است نیاز باشد سرمایهگذار خطرپذیر بارها گزارش ارزیابی نزد سرمایهداران ببرد.
تا آنها را راضی به سرمایهگذاری در این بخش کند.
در واقع این سرمایه گذاران سه وظیفه اصلی دارد که به ترتیب موارد زیر است:
1- جذب سرمایه:
سرمایهگذار خطرپذیر با جست و جو میان صندوقها، اشخاص ثروتمند و موسسه های مختلف جذب سرمایه می کند.
سرمایهگذاران در VC دو نوع هستند.
آنهایی دارای مسئولیت محدود (LPs) که فقط در سرمایه گذاری متعهد می شوند.
این افراد در روند تصمیمگیری و ایده ها دخالتی ندارند.
دوم، موسسین (GPs) که در تعیین استراتژی سرمایهگذاریها نقش دارند.
جذب LP کار بسیار دشواری ست. چرا که قرار است تنها سرمایه خود را بدهد و در نحوه و شکل هزینه کردن آن نقشی نداشته باشد.
ازینرو امکان دارد وقتی فرصتهای خوب و مناسب سرمایه گذاری پیدا شوند، VC نتواند سرمایهگذار را قانع کند.
به این صورت، این فرصتها هدر بروند.
راه حل این مشکل صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر هستند.
این صندوقها هنگام ایجاد شدنشان، سرمایهگذاران خود را می یابند.
سرمایهگذاران به آنها متعهد می شوند که مبلغ مشخصی را در صورت درخواست صندوق پرداخت کنند.
بعد از پذیرهنویسی صندوق، سرمایهگذار دیگری به کار وارد نمی شود و به این علت سرمایه، تعداد واحدها و طول مهلت صندوق از ابتدای کار مشخص است. اگر سرمایهگذار، سرمایه ای که متعهد شده را هنگام نیاز به صندوق نپردازد، واحد هایی که به او مربوط می شود به فروش می رسد.
اگر مبلغ فروش این واحدها از میزانی که او سرمایه گذاری کرده بیشتر باشد مبلغ مربوط به او تا آن لحظه به وی بازگردانده می شود.
صندوقهای موفق برای تاسیس صندوق جدید، منتظر نقد شدن سرمایه شان نمی مانند.
اصولا هر ۳ تا ۵ سال یکبار پس از سرمایه گذاری و تشکیل سبد، باری دیگر جذب سرمایه میکنند و صندوق جدیدی را تشکیل می دهند.
این صندوق ها به ترتیب با عدد مشخص میشود (مثلا صندوق الف یکم و الف دوم و…)
2- یافتن فرصتهای سرمایهگذاری:
بعد از اینکه سرمایه جذب شد، نوبت به انتخاب استارتاپ مناسب می رسد.
در این مرحله رقابت استارتاپ برای جذب سرمایه از VC شروع میشود.
در اینجا جلسات ارزیابی استارتاپ ها، ارزش گذاری آنها، اسناد و شرایط قرارداد اهمیت خاصی پیدا میکنند.
در این مرحله معیار مهم جهت تصمیم گیری «رشد» خواهد بود.
مثلا VC ها به دنبال شرکتهایی با میزان پتانسیل رشد ۸ تا ۱۰ برابری برای ۲یا۳ برابر کردن سبد خود می گردند.
زیرا استارتاپ های موفق سبد باید جبران خسارت استارتاپ های شکست خورده را نیز بدهند.
بطور کلی در سبد VCها بین ۱۰ تا ۳۰ استارتاپ وجود دارد.
این تعداد با توجه به صنعت، خطرکردن و سرمایه لازم برای استارتاپ ها متغیر است.
3- دریافت بازدهی مالی:
ملاک ارزیابی عملکرد VCها بازدهی بدست آمده از سرمایهگذاریهایشان است.
این مسئله به دو عامل زمان و مقدار بستگی دارد. به این معنی که هرچه سبد سریعتر و با ارزش بالاتری نقد شود نشانگر عملکرد بهتر VC است.
همچنین بخوانید: نکاتی برای بازاریابی موفق
۰


